وبلاگ رسمی و شخصی آریا آدینی

وبلاگ رسمی و شخصی آریا آدینی

فاصله ها را با یک نگاه میشود برچید ، فاصله ها را برچین ، نگاهم کن

آریا آدینی:

   " فیلم سینمایی هوگو همانطور که میدانید محصول سال 2011 کشور آمریکاست. امروز میخواهم نقدی از این اثر بنویسم.

به سایت ها و صفحات مجازی بسیاری سر زدم و از آنها بازدید کردم و نظر مردم نسبت به فیلم را خواندم ، اکثر افراد بر این

باور بودند که فیلم فاقد داستان و البته کسل کننده است. به همین منظور تصمیم گرفتم درباره ی داستان فیلم نقدی بنویسم.

فیلم نه تنها فاقد داستان و ایده نیست بلکه شامل چند داستان است و آنچه باعث شده بسیاری داستان را درک نکنند این است

که داستان در این فیلم مستتر است. بله داستان این فیلم در تک تک نقش ها مستتر است. فیلم شامل چند داستان است.

   پیرمرد چاق و ترسویی که شیفته خانمی همسن خود میشود ، پسری به نام هوگو که با خاطرات و یاد پدرش به تعمیر یک شی به

ظاهر کم ارزش میپردازد ، افسر نگهبانی که پشت چهره ی خشن و ترسناکش که کابوس کودکان بی سرپرست است ، یک مرد عاشق

 ، مهربان و یک انسان واقعی را مخفی کرده ، و یک تعمیرکار پیر اسباب بازی که خاطرات تلخش را با نظاره کردن به پاشنه کفش زنان

مرور میکند.

هر کدام از این کارکترها سرشار داستان هایی هستند که خود میتوانند زاینده ی داستانهای گوناگون دیگری باشند.

تغییر شخصیت افسر نگهبان یا دو رویی او ( خشن و در عین حال عاشق پیشه بودنش ) دلیل بر تیپ اودن او نیست بلکه این دورویی او

را به یک شخصیت موفق د فیلم مبدل ساخته.

بعد از کارکتر " آلفردو " در " سینما پارادیزو " کارکتر پیرمرد اسباب بازی فروش برای من جذاب ترین و کاملترین شخصیتی بوده که تا بحال دیدم.

هوگو به تاثیر مخرب و جبران ناپذیر جنگ بر سینما و تاثیرات منفی آن برروی بسیاری از سینما داران میپردازد.

وقتی فیلم را میدیدم حس کردم سینمایی که در جنگ دستخوش تغییراتی شده استعاره ایست از زندگی انسانهای بی گناه.

افرادی بیگناهی که زندگی شیرینشان در دوران قبل از جنگ اکنون به کابوس و خاطره ای تلخ برایشان مبدل شده.

من در این فیلم هوگویی ندیدم ، ایستگاه قطاری ندیدم ، قطاری که از ریل خارج میشود را ندیدم...

من در این فیلم ، هوگو را نسل جوان بعد از جنگ دیدم که امید را به روح سالخورده های جنگ میدمد ، 

من در این فیلم  ، ایستگاه قطار را جامعه ی منقلب بعد از جنگ دیدم ، افسر را قشری از جامعه دیدم که با وجود خرابکاری هایشان

و محبوبیت اندکشان ، هنوز انسان اند.

من در این فیلم  ، قطار از ریل خارج شده را  انحراف مردم دیدم... ( در فیلم کابوس هوگو خروج قطار از خط بود ) یعنی

کابوس نسل جوانی که امید را به جامعه میدمند ؛ انحراف جامعه است و چیزی که من را به وجد آورد نجات قطار ( جامعه ) بدست

همان افسر خرابکار است. 

و اینکه ایستگاه قطار در آن کابوس به همراه هوگو از بین میرود.

و پیرمرد اسباب بازی فروش میماند و مرد خرابکار.

   این همه استعاره در این فیلم من را به وجد آورد. شاید خیلی ها بگویند این زاییده ی ذه خود من است.

ولی خب درستش همین است. هدف از ساخت فیلم همین است ... این است که هرکس برداشت خودش را داشته باشد.

تفاوت کتاب با فیلم همین است. کتاب به شما باوری را تلقین میکند ولی سینما نمایش میدهد و برداشت را به هر نهوی

به عهده خودتان میگذارد...

این ارزش سینماست.

من این فیلم را اینگونه دیدم و شاید چندید نظر دیگر باشد...

ولی سینما شما را آزاد میگذارد تا مثل من و هزاران نفر دیگر برداشت خود را داشته باشید ، میتوانید فیلم را ببینید و بگویید

داستان ندارد و میتوانید ببینید و لذت ببرید.

   دوستان عزیزی که میگویید فیلم داستان نداشت ، یک بار دیگر فیلم را با دفت بیشتر ببینید...

ممنونم. "

با تشکر

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: آریا آدینی ׀ تاریخ: پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , farhangshahr23.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com